خلوت نشین

شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند...

خلوت نشین

شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند...

هم شکست و هم شکستم داد دل

 

روح تبدار مرا پاشویه کن   آه! ای ابر بهاری مویه کن
هم تو میدانی چه مشکل می‌برم   این گران باری که بر دل می‌برم
آه! ای یاران دلم از دست رفت   هستی‌ام در پای آن سرمست رفت
عاشق شبهای تنهایی منم   انتهای هر چه رسوایی منم
بار‌ها با ماه خلوت کرده‌ام   بارها با لاله صحبت کرده‌ام
روح من با عشق عنابی تر است   فکر من از آسمان ، آبی تر است
پیش پای عشق زانو می‌زدم   من سر هر کوچه یا هو می‌زدم
گل به گل داغ است کتف شعر من   آه ! آه ! ای شاعران نسترن
از شقایق رو گرفتن مشکل است   با جدایی خو گرفتن مشکل است
او مرا یک باغ بی‌پروانه کرد   او شبی آمد... مرا ویرانه کرد
هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست   شوخ چشمست و دلم در بند اوست
دل اسیر ایها الساقیش شد   دل مرید کیش اشراقیش شد
شرح احساسات سبز بلبل است   او که خویشاوند نزدیک گل است
چشم او یک کاسه اقیانوس بود   او که با آیینه ها مانوس بود
کهکشان در کهکشان اعجاز داشت   در نگاهش آسمانی راز داشت
آمد از آنسوی پرچین نیاز   آمد از نُه توی جنگلهای راز
در وفا سیلی خورم کرد و گذشت   آمد از دردش پُرم کرد و گذشت
عشوه‌ای کرد و خرابم کرد و رفت   مثل شمع بزمی آبم کرد و رفت
سالها شبنم پرستی کردنم   این هم از یک عمر مستی کردنم
چوب عمری بی‌وفایی را بخور   آی دل ... زهر جدایی را بخور
خنده‌ای بر خاطراتت کرد و رفت   آی دل ... دیدی که ماتت کرد و رفت
من که گفتم این پرستو مرده نیست   من که گفتم این بهار افسرده نیست
هم شکست و هم شکستم داد دل   وه ... عجب کاری به دستم داد دل

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هادی عابدین پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:07 ب.ظ http://maryampaeeziman.blogsky.com

سلام الوعده وفا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد